۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

شعر آفرینش

مهربانی را به شعر اندوده کرد

با یدش دل را بدان گل سوده کرد

از دلش آهی کشید از سر مهر

زان گلاب مشتی گرفت وچونه کرد

آدمک جاندار شد و چشمش گشود

چشم در چشم دلش آبدیده کرد

پس بفرمودش بیافت بر دل خاک

زانکه این خاک ترا دردیده کرد

سجده بر خاک کرد و گفت من بنده ام

این چنین عشق را بدورش پیله کرد                          سورا